سامری در آتش؛ تلختر از زهر؛ تاریخچه صلحهای تحمیلی

سامری در آتش
صلح تحمیلی در تاریخ ایران و اسلام
این نوشتار به بررسی تاریخچهای از صلح های تحمیلی بر ایرانیان و جهان اسلام میپردازد. هدف آن است که نخست معنای دقیق «صلح تحمیلی» را روشن کنیم و سپس نمونههایی تاریخی از آن ارائه دهیم تا بتوانیم از این وقایع برای وضعیت امروز عبرت بگیریم و راه آینده را بهتر بشناسیم.
تعریف صلح تحمیلی
اصطلاح «صلح تحمیلی» زمانی به کار میرود که میان دو دولت یا قدرت نظامی، جنگ و درگیری رخ داده و یکی از طرفین که معمولاً از نظر نظامی یا سیاسی ضعیفتر است، به دلایل گوناگون از جمله تلفات زیاد، فرسودگی نظامی یا تهدید به نابودی، ناچار میشود شرایطی را بپذیرد که به نفع طرف قویتر است. در این نوع صلح، طرف غالب معمولاً با فشار نظامی، اقتصادی یا روانی، طرف مقابل را وادار به پذیرش شروطی میکند که منافع ملی یا مذهبی او را نادیده میگیرد. در واقع، این نوع صلح شکلی از تحمیل اراده است که با بهرهگیری از زور یا تهدید، یکجانبهگرایی آشکاری را در بُعد سیاسی و نظامی به نمایش میگذارد.
۱) حکومت ساسانیان و امپراتوری روم
در واپسین سالهای حکومت ساسانیان، ایران درگیر جنگهای داخلی شد. اختلافات میان خسرو پرویز و سردار نامدارش، بهرام چوبین، کشور را در موقعیت شکنندهای قرار داد. خسرو پرویز برای بازپسگیری تاجوتخت خود، به امپراتوری روم پناه برد و با حمایت امپراتور موریس موفق شد دوباره به قدرت برسد. اما این حمایت بهایی سنگین داشت. رومیها در مقابل، خواستار امتیازات گستردهای شدند، از جمله واگذاری بخشهایی از ارمنستان و نواحی نزدیک به دریاچه وان. ایران ناچار شد این امتیازات را واگذار کند. مدتی بعد، با قتل امپراتور موریس و به قدرت رسیدن فوکاس، ایران به بهانه انتقام، حملاتی را آغاز کرد و موفق شد در جنگ با روم پیروزیهایی بهدست آورد. اما سرانجام با لشکرکشی هراکلیوس و رسیدن او به نزدیکی پایتخت، خطر سقوط تیسفون باعث شد خسرو پرویز دست به عقبنشینی بزند و صلحی را بپذیرد که علاوه بر بازپسدادن سرزمینها، شامل تعهد به بازگرداندن صلیب مقدس و پرداخت باج به روم بود. این صلح نه تنها عزت ملی را تضعیف کرد، بلکه موجب شورشهای گسترده شد و خسرو پرویز نیز در نهایت کشته شد.
۲) صلح حدیبیه
در سال ششم هجری، پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله تصمیم گرفت با یاران خود برای انجام حج عمره وارد مکه شود. اگرچه این اقدام در ماه حرام انجام شد و از نظر شرعی نباید جنگی در میگرفت، اما قریش با حضور مسلمانان در مکه مخالفت کرد و آنها را از ورود منع نمود. پس از گفتگوها و تهدید به درگیری، به دلیل آماده نبودن سپاه اسلام برای جنگ، پیمانی تحت عنوان «صلح حدیبیه» میان پیامبر و قریش امضا شد. در ظاهر این پیمان به نفع قریش بود؛ و شرایطی مانند بازگرداندن هر مسلمانی که از مکه به مدینه مهاجرت کند را شامل میشد، بدون آنکه این حق متقابلاً برای مسلمانان در نظر گرفته شود. با این حال، پیامبر اسلام با درایت و تدبیر، از فرصت آتشبس بهره برد تا قدرت سیاسی، نظامی و اقتصادی جامعه اسلامی را تقویت کند. نتیجه این صبر و دوراندیشی، فتح مکه در سال هشتم هجری بود که بدون خونریزی محقق شد و به پیروزی کامل اسلام انجامید.
۳) جنگ صفین و ماجرای حکمیت
در دوران خلافت امیرالمومنین علی علیهالسلام، پس از آنکه ایشان معاویه را از حکومت شام عزل کرد، با لشکری برای مقابله با او به سمت شام حرکت نمود. در جریان نبرد صفین، سپاه امام علی (ع) در آستانه پیروزی قرار داشت، اما در آن زمان گروهی از یارانش که تحت تاثیر ظاهرگرایی معاویه و بلند کردن قرآنها بر روی نیزه قرار گرفته بودند، درخواست آتشبس و حکمیت کردند. علیرغم مخالفت امام، این خواسته تحمیل شد. نتیجه این صلح تحمیلی، تضعیف جایگاه خلافت و افزایش نفوذ معاویه بود. سازش در اینجا نهتنها دشمن را تقویت کرد، بلکه در درون جبهه علی (ع) نیز تفرقه و نفاق ایجاد کرد و در نهایت زمینهساز تثبیت حکومت امویان شد.
۴. صلح امام حسن با معاویه
پس از شهادت حضرت علی (ع) ، امام حسن مجتبی (ع) با شرایطی بسیار دشوار روبرو شد. از یک سو، سپاه ایشان انگیزه و انسجام لازم را نداشت و بسیاری از یارانش خیانت کردند یا میدان را ترک گفتند. از سوی دیگر، معاویه با ترفندها و تطمیعها تلاش داشت جایگاه سیاسی خود را تثبیت کند. امام حسن علیهالسلام ناچار شد صلحی را بپذیرد که شامل شروطی نظیر واگذاری حکومت به معاویه تا پایان عمر، عدم تعقیب شیعیان، و بازگشت خلافت به اهل بیت پس از وفات او بود. اما معاویه پس از امضای این قرارداد، همه تعهدات خود را زیر پا گذاشت و بهجای آنکه خلافت را به اهل بیت بازگرداند، آن را به پسرش یزید سپرد و سلطنت موروثی بنیامیه را بنیان نهاد.
۵. سقوط غرناطه (گرانادای اسپانیا)
آخرین پایگاه حکومت مسلمانان در اندلس، یعنی شهر غرناطه، پس از قرنها مقاومت در برابر حملات پادشاهان مسیحی، سرانجام در برابر امپراتوری تازه تاسیس اسپانیا به زانو درآمد. ضعف و فساد داخلی، خیانت برخی سران مسلمان و فشارهای نظامی بیرونی، باعث شد که آخرین امیر غرناطه ناگزیر به امضای قراردادی شود که امنیت جان، مال و دین مسلمانان را در ازای سقوط حکومت تضمین میکرد. با این حال حکومت اسپانیا هیچ یک از این تعهدات را رعایت نکرد. مسلمانان از مناصب خود برکنار، اموالشان مصادره و به زور مسیحی شدند یا به تبعید رفتند. همچنین هزاران نفر در دادگاه های تفتیش عقاید به طرز وحشیانهای در آتش سوزانده شدند! به این ترتیب، اسلام در سرزمین آندلس به طور کامل ریشهکن شد.
۶. معاهدات گلستان و ترکمنچای
در زمان حکومت قاجار، ایران دو بار با روسیه وارد جنگ شد. پس از شکست در هر دو نبرد، ناچار شد پیمانهای گلستان (۱۸۱۳ میلادی) و ترکمنچای (۱۸۲۸ میلادی) را بپذیرد. این دو قرارداد از تلخترین معاهدات تاریخ ایراناند. طبق این صلحنامهها، بخشهای بزرگی از سرزمین ایران از جمله گرجستان، ارمنستان و آذربایجان به روسیه واگذار شد. ایران نهتنها چیزی به دست نیاورد، بلکه در مقابل، خسارات سنگینی پرداخت و بر اقتدار ملیاش خدشه وارد شد.
۷. مسئله هرات و دخالت انگلستان
در دوره ناصرالدین شاه قاجار، موضوع هرات به یکی از بحرانهای دیپلماتیک مهم بدل شد. انگلستان با تحریک برخی شورشهای داخلی در منطقهی هرات و حمله به خلیج فارس، تلاش کرد به دولت ایران فشار آورده و نفوذ خود را در منطقه گسترش دهد. دولت ایران که از نظر نظامی و سیاست خارجی دچار ضعف بود، نهایتاً از ادعای خود نسبت به هرات صرفنظر کرد و افغانستان کنونی از کشور جدا شد. به بیان دیگر حکومت قاجار نفوذ انگلیس در مرزهای شرقی و جنوبی کشور را به رسمیت شناخت.
نتیجهگیری
نگاهی به نمونههای تاریخی یادشده نشان میدهد که صلحهای تحمیلی معمولاً زمانی رخ دادهاند که دولتها از نظر داخلی دچار ضعف، اختلاف یا خیانت بودهاند و در عرصهٔ خارجی نیز نتوانستهاند قدرت ملی خود را بهدرستی مدیریت کنند. اعتماد به دشمن، نادیده گرفتن ظرفیتهای بومی، و نداشتن انسجام ملی، بارها موجب شده است که ملت ایران و مسلمانان هزینههای سنگینی پرداخت کنند. همانگونه که رهبر معظم انقلاب فرمودهاند، باید با همان جدیت که در جنگ میایستیم، در برابر صلح تحمیلی نیز مقاومت کنیم و اجازه ندهیم عزت و استقلال ملی زیر سوال برود.
سامری در آتش